جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد
باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد
مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند
پیرمردی زنفس ماند و کمانی تر شد
خانه ای سوخته را بار دگر سوزاندند
باز تکرار غم آتش و دود و در شد
همه بر مرکب و من در پی شان روی زمین
بین این آه فقط ناله ی من مادر شد
دست من بسته و از داغ غمت افتادم
یاد دستت که به دنبال علی پرپر شد
یاد دستان یتیمی که به امید پدر
بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد
گوشواره گلِ سر رفت ز یادش اما
در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد
ای خدا پاره جگر مصحف ناطق شد
ای بقیع نوحه بخوان ماتم صادق شد
در مدینه چه عزایی و چه محشر شده است
چه ستمها که به اولاد پیامبر شده است
یا امام صادق مولا امام صادق
نظرات شما عزیزان: